Full OF Empty |
1.11.08
شعری که اطلاعات زيادی در آن پنهان کرده اند
........................................................................................فکر می کنم اين که ما بايد از توليد انبوه بدمان بيايد يک امر غريزی است که چون سودهايي هم برايمان داشته، فراموشش کرده ايم. نمونه اش اين جمعيتِ زيادِ وحشت آوری که توليدکننده اش علمِ پزشکی بوده. يا مثلا علت عدم رشد تحصيلی من که احتمال می دهم زياده گويي های مقالات و کتاب های آموزشی بوده که هميشه قبل از رسيدن به نکته ی اصلی خسته ام کرده اند. منظور اين که چيز نوشتن و بازی با کلمات بسيار بسيار لذت بخش است ولی هنوز بر همين عقيده هستم که بيشتر آدم ها بدون اين که بدانند خنگ هستند و از عيب يابیِ هدفمندِ کاری که دارند می کنند ناتوان هستند. بنابراين به جای کيفيت بخشيدن به زندگیِ هرچند کوتاه مدتشان (با خوردن غذاهای بهتر) به رژيم های نگه دارنده روی می آورند و مثلا با پيتزا نوشابه نمي خورند. يا اين که مثلا فرمت مقالات علمی به جای اين که اول چکيده، بعد معرفی و مرور کار ديگران و بعدتازه فرمولاسيون و پيشنهاد جديد باشد، کاملا می تواند برعکس باشد چون که معمولا کسی که با جستجو آن مقاله را پيدا کرده، يک چيزهايی هم حالی اش بوده لابد و شايد تنها دنبال نکته ی جديد آن مقاله می گشته. چکيده: جمله ی آخر کاملا اضافی است زير نويس: بايد توضيح بدهم که انگيزه ی اصلیِ اين نوشته اصلا پرروگری در مورد درازنويسی نبوده و اصولا چيزي که با آن مخالفم، تخطئه ی هر کاری است که کسی دوستش دارد. هدف اين نوشته هم مثل هميشه فقط مسخرگی است و گرنه من هم به تمبلی خودم آگاهترم. □ نوشته شده در ساعت 22:27 توسط -
|