Full OF Empty
Full OF Empty


17.11.08
وقتی که مثل يک گلوله ی توپ پرتاب شده ای افتادن خيلی سخت نيست
دِمين رايس : مدتها بود انقدر از يک آلبوم لذت نبرده بودم. البته تک و توک تو فیلم ها شنیده بودمش. آلبوم O يکی از معدود آلبومهاييه که تک تکِ آهنگ ها به نظرم کامل و بی نظير هستند.تم کلیِ آهنگ ها ملايمه که البته جاهايي هم با مقدمه چينیِ خيلی خوب فضای ديوانه وارِ ادامه قابلِ تحمل و دوست داشتنی باقی می مونه (آهنگ"پراگ" نمونه ی جالبِ اين فضاسازيه يا آهنگ "اسکيمو" يا "درخت بی ريشه" از آلبوم "نه ترانه" ) چيزی که اصلن شبيه سروصداهای گوشخراش متداول نيست.
يک جا ديدم خود دمين رايس متن ترانه هاش رو بازتاب عقده های فروخورده اش می دونه که به صورت لحظه ای گفته می شه و حتی توی ترانه ی "حيوانات رفته بودند" اش از "ترانه ساختن های تصادفی" می گه. راستش حالم گرفته شد چون فکر مي کردم ترانه های عميقي هستند پر از جمله ها و عبارت های ابتکاری که توی ذهنم باقی مونده بود و اين که بيشتر ترانه ها به نظرم جملات نسبتا بی ربط هستند که به دنبال هم آمده اند (مثل آهنگ اسکيمو) به بی توجهیِ من (که بيشتر اونهارو سر کار گوش کرده ام ) و نديدن ويدئوی آهنگ ها بر می گرده. البته اين جمله ها به صورت جداگانه خوش ترکيب و ابتکاری هستند هستند، مثل اون جمله ی بالايي که مربوط به آهنگ عاشقانه ی "گلوله ی توپ" هست.
قبلا بی اين که اسم اش را بدونم توی صحنه ی اول فيلم closer آهنگ Blawer's daughter اش رو شنيده بودم و به نظرم توی اين فيلمِ در کل بی منطق و بی ربط، مکث های دوربين روی چهره ی ناتالی پورتمن جايي که عبارت "نمی توانم چشمانم را از تو بردارم" تنها باسليقگیِ کارگردانِ بود(اين آهنگ يک جمله ی پايانیِ بامزه داره که توی فيلم پخش نمی شه) . بعدا توی قسمتهای اوليه ی سريال "گم شده" آهنگِ "ولکانو" بود که از هدفون "هارلی" پخش می شد و دنبال اسمش رفتم. خوش سليقگی و متفاوت بودن او توی عنوان انتخاب شده برای آهنگ ها مشخصه. آهنگهای آرام تر مثل "لذيذ" يا "گلوله ی توپ" يا "9 جنايت"( از آلبوم 9 که ويديوی عجيبی هم براش ساخته شده) يا "ولکانو" که احتياج به دليل برای خوب بودن ندارند. آهنگ های عجيب ترش هم قابل تحمل و بيشتر بهتر از خوب هستند. چيزی که نارحتم کرده اينه که هنوز کسی رو پيدا نکردم که با من در مورد او موافق باشه.
Damien Rice 's Album : O 
01 Delicate
02 Volcano
03 The Blower's Daughter
04 Cannonball
05 Older Chests
06 Amie
07 Cheers Darlin'
08 Cold Water
09 I Remember
10 Eskimo
Hidden Tracks:
11 Prague
12 Silent Night




-

........................................................................................

6.11.08
توقیف شهروند
شماره ی آخر بیشتر شبیه حرکت انتحاری بود...مقاله ی تند و مسخره آمیز قوچانی در مورد دکتر کردان به اضافه ی گزارش فوق العاده جسورانه در مورد آیت الله لاهوتی (دوست صمیمی احمد خمینی و پدر همسر دختران هاشمی، ظاهرن با نیروهای چپ اول انقلاب سمپاتی داشته و درکنار آن او "نور چشم امام" هم بوده).به خصوص مصاحبه با فائزه و فاطمه هاشمی (در ادامه ی تاکید بر مخالفت علنی و دامنه دار او با سران حزب ج.الف.) در مورد این که لاجوردی يک روز او را به زندان برده و قبل از این که پیک موتوری که با وساطت سید احمد خ. با حکم آزادی فرستاده شده برسد، در اثر حمله قبلی کشته می شود. فائزه ضمن تایید پیدا شدن سم در کالبد شکافی می گوید "پدر گفت به خاطر انقلاب سکوت کنید". 

 + شروع این گزارش هم نقل قول جالبی از خاطرات مهدوی کنی داشت : " {همراه بهشتی، باهنر، خامنه ای، هاشمی و ناطق نوری} در اتاقی از مدرسه رفاه نشسته بودیم که شهید مطهری سراسیمه از در دیگر وارد شدند و گفتند : الان این نهضتی ها با آقای لاهوتی در محضر امام هستند و امام، حکم فرماندهی نیروهای انقلابی را برای او نوشته اند و بناست از رادیو پخش شود و این فاجعه است. نه از جهت خود آقای لاهوتی که ایشان آدم بدی نیست ولی ایشان فردی عاطفی و احساساتی و ساده است و اینها دورش را گرفته اند و ....". به پیشنهاد مطهری در آن جلسه سریع مهدوی کنی به عنوان مسئول کمیته ها انتخاب می شود تا مبادا مسئولیت کمیته ها با سپاه یکی شود و در میانه ی جلسه ی امام با اعضای دولت موقت، مطهری امضای امام را پای آن می گیرد.
 
++ یک عکس و توضیح بیشتر در مورد لاهوتی


+++ روز قبل یکی از موسسان بازمانده ی حزب ج.الف هشدار شدیدی به رواج بی بند و باریِ شدید در مطبوعات داده بود. 

-

........................................................................................

1.11.08
شعری که اطلاعات زيادی در آن پنهان کرده اند
فکر می کنم اين که ما بايد از توليد انبوه بدمان بيايد يک امر غريزی است که چون سودهايي هم برايمان داشته، فراموشش کرده ايم. نمونه اش اين جمعيتِ زيادِ وحشت آوری که توليدکننده اش علمِ پزشکی بوده. يا مثلا علت عدم رشد تحصيلی من که احتمال می دهم زياده گويي های مقالات و کتاب های آموزشی بوده که هميشه قبل از رسيدن به نکته ی اصلی خسته ام کرده اند.
منظور اين که چيز نوشتن و بازی با کلمات بسيار بسيار لذت بخش است ولی هنوز بر همين عقيده هستم که بيشتر آدم ها بدون اين که بدانند خنگ هستند و از عيب يابیِ هدفمندِ کاری که دارند می کنند ناتوان هستند. بنابراين به جای کيفيت بخشيدن به زندگیِ هرچند کوتاه مدتشان (با خوردن غذاهای بهتر) به رژيم های نگه دارنده روی می آورند و مثلا با پيتزا نوشابه نمي خورند. يا اين که مثلا فرمت مقالات علمی به جای اين که اول چکيده، بعد معرفی و مرور کار ديگران و بعدتازه فرمولاسيون و پيشنهاد جديد باشد، کاملا می تواند برعکس باشد چون که معمولا کسی که با جستجو آن مقاله را پيدا کرده، يک چيزهايی هم حالی اش بوده لابد و شايد تنها دنبال نکته ی جديد آن مقاله می گشته.
چکيده: جمله ی آخر کاملا اضافی است

زير نويس: بايد توضيح بدهم که انگيزه ی اصلیِ اين نوشته اصلا پرروگری در مورد درازنويسی نبوده و اصولا چيزي که با آن مخالفم، تخطئه ی هر کاری است که کسی دوستش دارد. هدف اين نوشته هم مثل هميشه فقط مسخرگی است و گرنه من هم به تمبلی خودم آگاهترم.

-

هوا هنوز سرد هم نشده تازه فقط خنک شده
اين طور هم نیست که هميشه فقط بی هدف باشيم. مثلا قصد رفتن به دستشويي کرده بودم ولی دو دقيقه بعد داشتم پوست نارنگیِ آبداری را می کندم! 

-

........................................................................................

Home