Full OF Empty
Full OF Empty


27.12.04

You keep on building the lies,That you make up for all that you lack,It don't make no differences,Escaping one last time, in the arms of the angel, to where you can find some comfort there!

با خودش فكر كرده بود كه فقط يك زلزله مي تواند زندگي اش را از اين يكنواختي نجات دهد. با خودش فكر كرده بود كه حتي يك كاپشن قرمز رنگ هم نمي توانست خوشحالش كند.

خبرش را كه در تلويزيون شنيده بود، كمي به هيجان آمده بود. مردم توي خيابانها ريخته بودند و بهت زده اين سو و آن سو مي دويدند. آب همه جا را گرفته بود؛ در ارتفاعات هم فقط تلي از خاك به جا مانده بود. جنازه همسايه كناري اش را شناخت كه همان كاپشن قرمز رنگ ديشبي را بر تن داشت.
لبخند موذيانه اي بر لبانش نشست.يادش آمد كه به او گفته بود كه اين كاپشن چندان به درد باران و سرما نمي خورد. با او سر اين موضوع بحث كرده بود كه يك كاپشن قرمز رنگ نمي تواند بهانه اي براي تغيير اوضاع باشد. ..
بلند شد و يك سطل خالي وسط اتاق گذاشت.
فقط همين را كم داشت كه در اين وضعيت بي حوصلگي سقف خانه شان چكه كند...

-

........................................................................................

25.12.04
mahze khande!
زندگي خالي نيست. سيب هست!!!ايمان هست!!!!!
تمامه کساني که فکر ميکنند وجوده سيب دليلي براي پر کردنه زندگيشونه و با ارفان مزخرف سر خودشون رو گرم ميکنند و چشمشون رو به رويه تمامه بي ادالتي ها ميبندند بايد بدانند زندگي اينجوري که سهراب سپهري ميگه نيست.
هماقت است که از ديدنه نان خوشکيده به دست درويشه مفلوک لزّت برد....
from Antisohrabsepehri community in ORKUT


اين متن با نرم افزار En2Fa ::: Finglish to Farsi Translator از فينگيليش به فارسی برگردانده شده که فوق العاده است

-

........................................................................................

19.12.04
there was a man who thought he could make CHANGES....
آخرش هم موقع سال تحويل،از يك سرما خوردگي معمولي مرد!مي دانيد، او خيلي اين چيزها را باور نداشت.ولي حالا خودش هم با مسخره گي از آن شب حرف مي زند. يادش مي آيد كه همان موقع ( يا چند ساعت قبلش‌) داشت از بي ارادگي زمان و بي معنا بودن آن مي گفت. از روشهاي درمان سرماخوردگي گفته بودند و قرار گذاشته بودند كه براي سال بعد خانه را به اندازه كافي گرم كنند...

-

........................................................................................

11.10.04

همون كه من گفتم: بدون ابزار آلأات ويژه و بدون حافظه نمي شه عدد رندوم تكرارنشدني بدون pattern پنهان توليد كرد. من مي گم آدمها به صورت رندوم توليد(!)ّ نميشن، بلكه طبق يه الگويي چيده مي شن.


ژنراتور کوانتمی اعداد تصادفی

-

........................................................................................

8.10.04

راحت شدم
درست مثل برادرم
آلبرت اينشتين
كه گاهي بدون جوراب راحت تر بود
و شايد گاهي، موقع سرماخوردگي، كه دماغش را محكم بالا مي كشيد‍‍،
_و نه آن موقع كه قانون تازه اي براي بشريت وضع مي كرد_
چراغ ها را روشن كردم،
ساعتها در انتظارش نشستم،
_ زندگي از او بزرگتر بود_
_بزرگتر ازفاصله كوچكي كه او با آن چشم ناتوانش مي ديد_
من آن پشه لعنتي را كشتم!

پ.ن: 4 خط اول مال ح.پ. است، توي روزنامه ديدم!

-

........................................................................................

16.9.04

عنوان گزارش رو مي ذاريم electeronics for DOGs يهو ديدي بازار كتابو تركوند.

-

........................................................................................

14.9.04

مي بيني لعنتي! درست وقتي مي خواهي يك نظم و ترتيبيي به كارهايت بدهي، از راه مي رسد؛ سرماخوردگي، سردرد، گردن درد، پشت درد، گلو درد.....
ياد حرف رامين افتادم: "رفيق خوب اونيه كه بتوني تا شب بي رودربايستي پيشش "فين فين" كني! به قول خودش "هاه"!

-

........................................................................................

10.9.04

Although he writes her a great testimonial,I could not see him in her so called "best friend's picture"!


تصحيح شد...

-

........................................................................................

9.9.04

بهش مي گم تو كه اين همه واسه درست زحمت كشيدي، تو كه عكست تو روزنامه افتاده، چطوري به اين كار ساده ي روتين معمولي رضايت دادي؟ مي گه منم دو سال پيش همين قدر مثل تو ايده آل فكر مي كردم، مي گه پروژه قبلي رو تو 15 روز انجام دادن و 12 ميليون گرفتن.

هر بار مي خواي با هومان حرف بزني، با دو تا جمله ساكتت مي كنه...

-

........................................................................................

4.9.04
"گربه اي بر من حكومت مي كند!" يا "هجويه اي بر گزارش نويسي‍"
از نظر من بين اين دو فرقهايي هست... آنجا كه الگوريتم ژنتيكي بر پايه randomization هاي توليد مثلي و اصول تكامل و انتخاب طبيعي _ طبيعي سازي _ كار مي كنند و شبكه هاي عصبي از الگوهاي خودارتقايي و يادگيري _انساني سازي _ استفاده مي كنند. شبكه عصبي به صورت سخت افزاري بر اعصاب تاثير مي گذارد و الگوريتم ژنتيكي به نوعي فضاي جستجو را كوچك و كوچك تر ( يك دست تر!) مي كند...

اما مثالي كه براي نشان دادن توانايي طبيعي "الگوريتم ژنتيك" مي آورند... دو گونه ي شير در جنگل كه به طور طبيعي بعد از چند سال، گونه ي قدرتمند تر جمعيت بيشتري خواهد يافت ( به دليل فرصت هاي بهتري كه براي تغذيه و جفت يابي به دست مي آورد!) را در نظر بگيريد... آمديم و آن گونه ي ضعيف تر گوسفند بود و آن يكي تنها به واسطه ي دندانهاي تيزترش امكان هاي بهتري را براي توليد مثل و تغذيه تصاحب كرده. آيا اين دليل مي شود كه حتما شير تيز دندان بهتر از آن شير گوسفند صفت بوده باشد؟ (اين كه ديگه واضحه! لازمه برتري هاي انساني و طبيعي گوسفند رو هم بگم ؟!!) آيا امكان ندارد كه روند تكاملي به بيراهه دچار شده باشد؟ آيا امكان نداشت كه آدميزاد (همين قراضه توي خيابان كه از 40 سالگي به بعد در لجنزار پوچي و فرسودگي فرو مي رود) دو تا بال داشت؟ يا اين كه مثل سگ دچار "حس ششم" مي بود؟!!

ببينيد، منظور من دعواي اُپتيمُم گلوبال يا لوكال نيست؛منظورم اشتباهات بنيادي در سنجش برتري و اعطاي reward است! اپتيمم محلي از generalization ساده انگارانه ناشي مي شود حال آن كه در صورت اشتباه در انتخاب "معيار سنجش" حتي ممكن است به شيوه blind search هم به بيراه برويم! حالا اگر اين "معياز سنجش" به طور طبيعي در اختيار ما نبود چه؟!!(آيا هيچ وقت گوسفند خواهد توانست بر دندان شير غالب شود؟)

نتيجه اش اين شده كه ما در بيراهه ايم ديگر! مثلا من قبول ندارم كه اين به اصطلاح "زنان خياباني" شايستگي حكومت بر ما را ندارند! ما فعلا به دلايلي حكومت مي كنيم، لباس شيك مي پوشيم، شايد كراوات هم بزنيم، تشكيل خانواده مي دهيم و اين شيوه زندگي را مقدسش مي پنداريم؛ دندان مان تيزتر است، الگوهاي اخلاقي را ما تعيين مي كنيم! همين است كه است!

""حالا فهميدي چرا مي گم تو اساسا در اين مورد اشتباه مي كني؟""
"" حالا فهميدي چرا مي گم آدم اگه آدمه، هر لحظه مي تونه راهشو عوض كنه؟""
"" حالا مي فهمي برتري «از آسمان نگاه كردن» ( شبكه عصبي آموزش يافته، انتخابگر) به «او عجب آدم موفق و فعالي است» (فضاي جستجوي محدود و پاستوريزه شده) چيه؟""
""اصلا مي فهمي.... الاغ يعني چه؟....الاغ!""

-

........................................................................................

20.8.04
پيش بيني ناپذيري
خوب اگر او، به دليلي، فقط براي چندلحظه، چند گام، از برنامه اش عقب مي ماند، به احتمال زياد آن تصادف هولناك پيش نمي آمد! و همين طور هم برعكس؛ شايد اگر آن روز، چند ثانيه ديرتر راه نمي افتادي آن صداي جيغ ترمز ماشين را از پشت سرت _فقط_ نمي شنيدي.
يا نه؛ شايد هم من، او را، آن جا، با آن وضع، بي دليل،از روي تصادف، نمي ديدم و شايد آن برخورد ناراحت كننده اصلا پيش نمي آمد، وحالا من، اين طور بي حوصله،اين جا،، نبودم!

مي بيني جطور زندگي خودش را بي رحمانه، در لحظه لحظه اش، تحميل مي كند؟ چقدر از اين راه را خودت، تنها، "انتخاب" كرده اي و رفته اي و راهت عوض نشده و عوض نكرده اندش و....
و اين ناراحت كننده نيست؟

-

........................................................................................

3.7.04
heavy sigh
تهران بدون موش = تهران پاک و بدون دغدغه

-

........................................................................................

14.6.04

اولین بار که به یک مسئله طراحی برخورد کنید، دیگه حتما به خدا حق می دید که تو مسیر طراحی همچین میمونی، طرحهای اولیه اش خزعبلاتی مثل زرافه و خرمگس بوده باشه.

-

Enemy At The Gates


Danilov: I've been such a fool, Vassili. Man will always be man. There is no new man. We worked so hard to create a society that was equal, where there'd be nothing to envy your neighbour. But there's always something to envy. A smile, a friendship, something you don't have and want to appropriate. In this world, even a Soviet one, there will always be rich and poor. Rich in gifts, poor in gifts. Rich in love, poor in love....


-

........................................................................................

31.5.04

و شايد يكي از مزاياي آزمايشگاه الكترونيك اينه كه مطمين مي شيد ترانزيستور حداقل از نظر شكل ظاهري با كلنگ فرق داره!

-

........................................................................................

25.5.04
صبح ها؛ که دنيا از آدم ها پر می شود...
کارگر خسته و ژوليده اي؛ رمان عاشقانه بخواند؟ گيرم بخواند و از آن لذت هم ببرد؟!
مرد چاق بي بنيه اي؛ سريعتر از ديگران_گيرم همپايشان_ قدم بردارد؟ يا حتي از پياده روي اش _ گيرم در تنهايي _ لذت ببرد ؟
دختر زيباي متشخصي؛ جايي، ميان جمعيتي از ميان مايه گان، تنها ايستاده باشد؟ کسي را دوست داشته باشد؟ يا آن که نه، حقيقتا از کسي متنفر شده باشد؟

-

........................................................................................

13.5.04
ایده ای جدید برای مبارزه با نابرابری دارم...
تايگر وودز، قهرمان گلف جهان با دريافت ‌٤٤ ميليون پوند در سال، پردرآمدترين بازيكن جهان است كه ‌٣٠ هزار پوند از درآمدهايش را در روز با به سر كردن كلاه Nike بدست می‌آورد. اين در حالی است كه كارگران تايلندی برای ساختن اين كلاهها در روز تنها ‌٢٠/٢ پوند دريافت می‌كنند.

-

........................................................................................

10.5.04

به همين سادگي. به همين سرعت، مرا با خود برد و در گوشه اي چال کرد و بر سنگش آب ريخت و دسته گلي رويش گذاشت و تمام شد. تمام شديم.

-

........................................................................................

20.4.04
صالح علا
گل نیلوفر آبی ، پشت پلک من می خوابی ؟
میشی خورشید خصوصی واسه خودم بتابی
آروم آروم ، بازی بازی
با دل تنگم بسازی

-

........................................................................................

4.3.04

محمد خاتمی در روز درختکاری یک درخت کاشت و مردم را به درخت کاری دعوت کرد:« هر كسي كه مي‌خواهد در اين جامعه زندگي بهتري داشته باشد بايد يك درخت بكارد و جا دارد كاري كنيم كه در مقابل هر فرد، چند درخت ايجاد كنيم.»

-

........................................................................................

24.2.04
If i dont go to heaven...i hope YOU go to HELL!.
اگه نقاش بودم نوبتت که می شد، هر روز ساعت 6 صبح دو ساعت می رفتم توالتتون رو نقاشی می کردم تا ببینی به کجات فشار می آد!

-

........................................................................................

23.2.04

توي چشم هم زل مي زنيد، نگاه معني داري تحويل هم مي دهيد و رد مي شويد. اين كار هر روز شما دو تاست!

-

Man,under construction!
نه مشروط می شوید، نه غذای فردا ظهرتان تهش می سوزد، نه لاستیک ماشین جلویی تان توی بزرگراه پنچر می شود، نه تن پدربزرگتان توی گور می لرزد، هیچ اتفاقی برای خواننده مورد علاقه تان نمی افتد، پول هم که به اندازه کافی هست... پس لطفا، خواهشا، با التماس ازتان می خواهم، کاری به کار ما نداشته باشید!

-

........................................................................................

22.2.04

فلک پیر دو تایی!پر از سر و دغایی!

-

........................................................................................

17.2.04

نه نه نه نه نه نه نه
به خیلی نفرات
دارم فرافکنی میکنم! موضوع دقیقا چیز دیگه ایه.

-

Buzz!
هر چقدر هم که خاتمی و اطرافیانش با رفتارشان مردم را آزار بدهند، باز هم نمی توانند به پای دار و دسته ی جنتی و عسگراولادی برسند! این ها در تبلیغاتشان، از سخیف ترین و آزار دهنده ترین شیوه های موجود در عوام فریبی استفاده می کنند. ترکیب کاندیداهاشان، شعارهایشان، کنفرانس هایشان، همه و همه طوری طراحی می شود که اکثریت به حاشیه رانده شده را بیشتر و بیشتر زجر بدهند.
یک چیز ناراحت کننده تر در شرایط فعلی، گزارش های مردمی تلویزیون ایران و حضورهای ملیونی است. البته سعی می کنم بین نادانی و مزدوری تفاوت قایل شوم. اما نمی توانم قبول کنم که دختری که با به روز ترین شیوه ها بزک شده است، به فکر کوتاه کردن دست آمریکا باشد. یا جوانی پیدا شود که با کت و شلوار و کراوات در راهپیمایی شرکت کند. این ها آزاردهنده تر هستند، بی شرمانه ترند...

آیا "متخصص فرهخته" ی منفورتری از "پرویز ابوطالب" پیدا می شود؟
آیا واقعا بیل کشته می شود؟
آیا رهبران ایران سادیسم دارند؟
آیا ملت ایران شریفند؟
مسئول آموزش کجاست؟
سر چه کسی باید داد بکشیم؟

-

........................................................................................

8.2.04
! ناموسی، دقیق و امروزی
سینگل تاسک!

-

من که عر و عر می کنم برات، یعنی منم بذارم برم؟!
احترام گذاشتن به رفتار و طرز فکر دیگران، تا وقتی که نفهمن تو داری به عمد و از سر تساهل باهاشون کنار میای هیچ فایده ای که نداره هیچ، باعث کج فهمی های تاریخی هم می شه. اصولا خیلیا چشم دیدن خیلی چیزها رو ندارن. باید خرفهم شن. باید براشون قشنگ از اولش توضیح بدی که "ببین. مثل روز روشنه تو احمق ترین و آشغال ترین و بدجنس ترین آدم رو زمینی. ولی من چون خیلی آدم خوب و خوش قلبی هستم، اصلا به روت نمی آرم که چقدر گاو و بی شعوری." این جوری دیگه سوء تفاهم پیش نمی آد که انگار جریان فهمیده گی برعکسه. این جوری دیگه معلوم می شه خر کیه و صاحابش کدومه. یعنی که اگه صاحبش از روی دل رحمی پیاده اس، دیگه اقلا خره سوار کولش نباشه. یعنی...

-

........................................................................................

6.2.04
دستور آشپزی
1-با Subtitles Finder V1.2 برای هر فیلیمی زیرنویس به هر زبانی پیدا کنید.
2- با Subtitle Workshop 2.01 زیر نویس رو با هر فرمت فیلمی که دارید وفق بدبد.
3- با VOBSUB به مدیا پلیر بفهمونین که فایل زیرنویس رو به فیلم اضافه کنه....یا اصلا با VIPLAY ببینیدش!
4- همه این نرم افزارها با هم دیگه 1.5 مگابایت هم نمی شن!
4- همه این کارها با هم دیگه نباید 5 دقیقه بیشتر وقت بگیره....وگرنه در اشتباهین!

-

........................................................................................

4.2.04
به شیوه صدا و سیما
جادی علیه السلام در دیدار با رامینیا افزود:
لعنت به ليبرال ها ! بخصوص اونهايي که خودشون نمي دونند ليبرال هستند ولي در بازار کثيف ليبراليسم. رنج مي کشند ولي هر لحظه مشتاقانه تر دوباره در اين گاوبازي مسخره و نابرابر، با نقش گاو ثبت نام مي کنند.
+ باید بر انتخابات نظارت وجود داشته باشه!
+ کوعوت آف د دی: لیبرالیسم دینی همان.... همان چیز است.

-

از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو....
ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو، رخت ببر، هیچ مگو. آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو. این غیر فرشته است و بشر، هیچ مگو. می باش چنین زیر و زبر، هیچ مگو!

-

چیزه....حالا.... نفس عمیق!
الان تو یه موقعیتی هستم که جای میخ درست درست تنظیم شده، فقط مونده یه چکش بکوبم تو مخش. محکم می شه.

-

........................................................................................

30.1.04 ........................................................................................

28.1.04

Annabelle The Sheep فوق العاده اس. مخصوصن که با صدای شعر شاملو سرش رو تکون بده... اگه گفتی چیه؟

-

........................................................................................

22.1.04
سنگ شی اگه دروغ یگی!
Access to this web page is restricted at this time.
Reason: The Websense category "Adult Material" is filtered. Keyword found: blogspot.
--------------------------------------------------------------------------------
URL: http://fullofempty.blogspot.com/?noCache=2004122911

-

........................................................................................

21.1.04
سنگ شم اگه دروغ بگم...
کسی ادعا نمی کند که چیزی بی دلیل این جا هست. اما دلایل قانع کننده نیستند!
در ضمن: آدم توی متن ادبی نمی نویسه "دکتر سر کوچه مون" می نویسه "دکتر خانوادگی مون". بی ادب بی استعداد!
در ضمن: من که تو دو روز سه تا امتحان می دم، توی یه ربع هم نگاه انتقادی می کنم، سگی بگذار.....
در ضمن: تیتر بی ربط، متن بی ربط، آدم بی ربط، توی یه مکان بی ربط، فقط می مونه تایید صلاحیت رد صلاحیت شده گان!

-


یک لحظه خواست اسم این جا را عوض کنم بگذارم "مسخره بازی سرگرم کننده ی دوست داشتنی وقت بی حوصلگی من". یاد بعضی نفرات افتادم. یاد "شهرزاد" که هی اسمش را عوض می کرد... "من گم", "ایستگاه"، مترسک،(بعید می دانم کسی اسم دیگری یادش مانده باشد).....یاد روزهای اول آن نویسنده ی معروف بی ادب که تازگی سایت دات کام شده اش را پیچیده و بی مزه اش کرده! یاد علی عسگری بخیر... می گفت آدم این جا درونیات خودش را، یا روزمرگی اش را، یا یک همچین چیزی را بالا می آورد.
تلخ بود!
یاد خیلی های دیگر.... یاد آن شعری که یک زمانی این بالا نوشته بودم بخیر... مال مولوی بود! یادم نیست! فراموشکار شده ام....

-


یک نکته ای هست،... من از همان اول از لفظ "وبلاگ" خوشم نمی آمده. بنظرم بیشتر به درد اسم یک جانوری، اسبی، الاغی توی کارتن بچه ها می خورد. "اتاق شیشه ای" اغراق شده است، بی تعارف و بدون بحث! "وب سایت من" کودکانه است و نشان از بی اطلاعی طرف دارد. "دفترچه خاطرات" نوشتن حوصله می خواهد، صداقت شخصی می خواهد، احتمالا جالب هم نباید باشد، (حالا من روی این تکه اش مطمین نیستم!). "رختکن خاطرات" اگر واقعی باشد خیلی جالب است. دیدن دارد.... اما به هرحال هر کسی تا یک حدی از "عریانی" در مکان عمومی را تحمل دارد و بیشتر ترجیح می دهد قسمت های "بزک شده" ی هیکلش را بنمایاند. "چت روم آفلاین" البته مصداق خواهد داشت.... به اضافه این که اصولا یک چیزهایی که جدیدا به طور جدی در حال مطرح شدن هستند، مضحک به نظر می رسند. همینمان مانده که برای این "مسخره بازی سرگرم کننده ی دوست داشتنی وقت بی حوصلگی من" اتحادیه درست کنند و بیانیه بدهند و وی÷ه نامه ی آشنایی با فرهنگ جانور نویسی (ببخشید....وبلاگ نویسی) بیرون بیاورند.
می خواستم این را بگویم که... نمی گویم! پس مشکلی نیست!

-

يه بار دو تا سوسك به هم مي‌رسند. يكي از اون يكي مي‌پرسه: ببينم تو اتاق شما هم دانشجو پ�
من فجر شدم. سه تا امتحان سه واحدی تو دوروز!

-

........................................................................................

12.1.04
AdminReport!
= اثن پاکش کردم رفت، حیف شد؛ حیوونک!
*اگه Tempteation معنی اش می شه وسوسه، لابد امتحان معنی اش میشه Sin. کی می دونه کی چطور گناه می کنه، چقدر وسوسه می شه... اصلن... اصلن دقیقن!
/ یکی بود که با نوع نگاهش مشکل داشتم! امروز با چهارشنبه (فردا نه! فرداش) می شه دو تا. با هاش لفظن درگیر شدم. توی آفتاب پهن شدیم. رسمن!
* نکته: تقی شفیع سگش می ارزد به گری و صدرا(سدرا؟!!). بستگی داره آدمش کی باشه.
/ خانم جان شما بیا با مشت بکوب تو سر من! لطفن!
* اصولا سخته که بین 8 تا ترانزیستور (همین جوری تو هم تو هم) 9 پارامتر بهینه بشه! تقریبن!
= پاکش کردم، رفت! مشتش محکم بود، حتمن!
===============================
کی میگه؟!! اصصصصصصصصلن!

-

........................................................................................

1.1.04

نخودچی کیشمیش براشون بخرین، وقتی د ارن به خراب شده شون نگاه می کنن، فکر می کنن، به جای این که مثل من موهاشونو بکنن، نخودچی کیشمیش بخورن!

-

........................................................................................

Home