Full OF Empty
Full OF Empty


8.10.04

راحت شدم
درست مثل برادرم
آلبرت اينشتين
كه گاهي بدون جوراب راحت تر بود
و شايد گاهي، موقع سرماخوردگي، كه دماغش را محكم بالا مي كشيد‍‍،
_و نه آن موقع كه قانون تازه اي براي بشريت وضع مي كرد_
چراغ ها را روشن كردم،
ساعتها در انتظارش نشستم،
_ زندگي از او بزرگتر بود_
_بزرگتر ازفاصله كوچكي كه او با آن چشم ناتوانش مي ديد_
من آن پشه لعنتي را كشتم!

پ.ن: 4 خط اول مال ح.پ. است، توي روزنامه ديدم!

-

........................................................................................

Home