Full OF Empty |
10.12.03
سفسطه گري! يا داستان پردازي آنلاين!
........................................................................................او يك احمق به تمام معناست.وقتي صحبت مي كند مي رود آن بالا دستهايش را اين طوري... اوه... يكي توی گوشم وز وز می کند!"مگس انگار دهانش به کف دست و پايش جسبيده. پس چطور مزه ي زباله ها را مي چشد؟!"... تك تك جملاتش نشان از اطلاع دقيق او دارد. براي عقايدش احترام قايل است. وای خدايا! دارم کر می شوم. دارم دیوانه می شوم. کاش يك سنگ داشتم.... توی سرش.... اما او که پريدن بلد نيست. که مثل "کلاغ ِ روی درخت حياط" بپرد و گورش را گم کند. از اين نظر شبيه فيل است! از کلاغ بودن فقط آواز خواندنش را یاد گرفته... پنير هم ندارد. روباهش هم که من نيستم. اصلا خودش هم که چندان خوردنی نيست...اوووغ غ غ غ ... از آن آدم های بد مزه است که با منطقی گری اش ديوانه ات می کند. مثل يک تکه سنگ می ماند که روی آدم آتش گرفته بياندازندش.... من "آتش گرفته" هستم. او سنگ... . آخ خ خ .... "سوختم! شکستم! کمک! کمک! کسی آمبولانس خبر می کند؟ هیچ کس آچار فرانسه ندارد؟ اقلا يك ليوان آب ميوه...." از بس داد کشيدم گلويم پاره شد! من که مي دانم! صداي ناموزون مرغابي بازتاب ندارد.... دارد؟!! ندارد؟!!! دارد؟!!!!!!! به چه زبانی حرف می زند؟ ترجمه هم می شود؟! حتما فارسی حرف نمی زند!...توي فارسي هيچ عبارتي پيدا نمي كنيد كه با "کلاغ فیل نمای بند باز" هم قافيه شود.... توي هيچ زباني پيدا نمي كنيد.فارسی که اصلا امکاناتش کم است اصلا نمی توانی بدون اشاره مستقيم بفهمانی اين "او"، She هست يا He . اصلا يادت می رود چه می خواستی بگويي.... ""فقط می دانی که يک منطق عظيمی پشت حرف های احمقانه ات پنهان شده که عميقا به آن معتقدی. "" □ نوشته شده در ساعت 20:54 توسط -
|