Full OF Empty |
10.10.02
«راستي حماقت يعني اين...» بدتر از همه اين كه وقتي به چند روز پيشت نگاه كني تازه متوجه شوي كه چه دروغ هاي مضحكي گفته اي.......... آدم احمق باشد؛ اما احمق نفهم كه...... احمق نفهم هم نشد احمق بي شعوركه........ . من فعلا يك احمق باشعور و با فهم و كمالات هستم. و از حماقت خسته شده ام و از خستگي خواب از سرم پريده و كمي هنوز مريض احوالم و دخترك كبريت فروش هم مرده و و من اداي هذيان گفتن در مياورم. ولي تب كه دارم! راستي «شكستن بغض كوچه» يعني چه كه انقدر اين خواننده ها و شاعرها مي گويند؟ كوچه يعني چه؟ بغض كوچه يعني چه؟ شكستنش بغضش ديگر يعني چه؟ راستي افتخارات تقويم هفت هزار ساله مان را ديده ايد؟ ما هم مفتخريم! راستي ما چند جور سالشماري داريم؟........... من كه 2002 را ترجيح مي دهم. جشن مهرگان هم نمي گيرم. يعني مثلا هفت هزار سال پيش جمع مي شده اند، مي گفته اند ما مفتخريم كه هيچ ديگري زادي الانه از اين بازي ها در نمي آورد؟ يعني همين جور خشك و خالي بوده و سمبليك فقط؟ آيا پاي اعتقاد و مرام................. از هذيان دور شدم. به ادامه هذيان گوش فرا ندهيد. لطفا بعد از شنيدن بوق حرف مفت نزنيد، چرا كه مشترك مورد نظر جدا آدم متشخصي نمي باشد! فحش ميدهد آن هم فحش هاي ناجور! خودم يك بار از خجالت آب شدم، مرتيكه ي «....»ي «...»ي «...»*ي!!!!! مي دانيد من اصلا «....»* نيستم، اما تحمل اين جور رفتار را هم ندارم. باشد تا روزي مهرمان را با هم تقسيم كنيم. آخر ما خيلي مهرورزيم، مهرماه هم كه هست، جد و آبادمان هم كه ماهر(=مهرورزان فسيل شده) بوده اند. آخ اگر آنها مي دانستند ما چقدر «...»* شده ايم اين روزها. انقدر به هم لبخند مليح تحويل مي دهيم قبل از برخوردهاي مهروزانه مان. آخ آخ آخ........آوووخ خ خ! با با يواش تر «...»* ها!!!!! راستي دروغ گفته ايد تا بحال؟ راست راستي كه من و دختر كبريت فروش خيلي باهم رفيق بوديم. مي شد گفت او يك «....»* واقعي بود. فقط كمي در كبريت دادن خست داشت........ راست راستي ***دلبر كه در طرف چمن خوابيده يك لا پيراهن بايد نظر در گفته و رفتار و كردارش كند............ ورنه بخواب بيند او گرماي آغوش مرا! *«...» = خوش برخورد، خوش مرام، دوست داشتني! *** اين قطعه زيبا شيرازي وفتي شروع شود خيلي زيبا است. حوصله كنيد! هذيان هم نگوييد، □ نوشته شده در ساعت 22:13 توسط -
|