| Full OF Empty |
|
15.4.02
توي يه روزنامه اين شعر شير و گرگ و رو به مولانا رو ديدم. يادم افتاد انگار دوران ابتدايي توي كتاب ادبيات بود. داستان اون سه تا بود كه به كوهسار رفته بودن بهر شكار و گاو كوهي و بز و خرگوش زفتي شكار مي كنند. شير به آزمايش دست مي زند شير چون دانست آن وسواسشان//وانگفت و داشت آن دم پاسشان ليك با خود گفت؛ بنمايم سزا// مر شما را اي «خسيسان گدا» ........ گفت شير:اي گرگ، اين را بخش كن //معدلت را پخش كن اي گرگ كهن نايب من باش در قسمت گري// تا پديد آيد كه تو چه گوهري؟ گفت: اي شه،گاو وحشي بخش توست// آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست بز مرا كه بز ميانه است و وسط // روبها، خرگوش بستان بي غلط شير گفت اي گرگ چون گفتي بگو//چون كه من باشم تو گويي ما و تو! ....... گفت پيش آ اي خري كو خود بديد // پيش آمد پنجه زد او را دريد چون نديدش مغز و تدبير رشيد // در سياست پوستش از سر كشيد گفت چون ديده منت از خود نبرد // اين چنين جان را ببايد زار مرد چون نبودي فاني اندر پيش من // فرض آمد مر ترا گردن زدن ..........[ نوبت روباه ميشود.:]... سجده كرد و گفت: كين گاو سمين // چاشت خوردت باشد، اي شاه امين وين بز از بهر يانه روز را // يخنيي باشد شه فيروز را وان دگر خرگوش را بهر شام هم // شبچره اي شاه با لطف و كرم حالا حساب كنيد اين شعر توي كتاب دبستان چي كار مي كنه. فكر كنم اسم درس هم عبرت بود. حالا هي بگو عدالت، اين تمثيل واسه بچه اي كه از عرفان نمي دونه به جز آموزش دورويي و نون به نرخ روز خوري چيه؟ توي ادبيات فارسي اينهمه تمثيل ساده هست، بايد انگشت بزاريم رو اين يكي تازه اونم خلاصه شده . تازه اونم با معلمايي كه نهايتا نظم رو به نثر تبديل مي كنن بي هيچ توضيحي..... مي دونين. من خودم هنوز درست نمي فهمم...... فكر مي كنم اين شيره مظهر حقه و منظور هم همون طور كه مولانا گفته فاني شدن در راه حقه. كه گرگ و روباه نماينده انسانها هستند كه نجات انها در گرو تسليم. و نبايد به دنبال جايگاهي برابر با شير باشند....... اما خودمونيم، بريد اين مقاله بنيانو بخونين: آداب سخن گفتن با بزرگان. از بنيان بعيده. اين شعر و چندتا شعر ديگه از بزرگان آورده و نتيجه گرفته كه:«...در اين گفتگوها، معني و مفهوم عدل، در ترازوي منزلت و قدرت جسماني اقتصادي سنجيده مي شود. كسي كه ضعيف و فقير و ناتوان است، اگر اين شيوه ارزيابي عدل و انصاف را نياموزد، با جان خود بازي كرده است ....» واقعا برداشت احمقانه تر از اين نبود؟ بازم به كتاب بچه ها! .... □ نوشته شده در ساعت 18:49 توسط -
|