Full OF Empty
Full OF Empty


1.4.02

يك چيزك ديده ام در يك مجله(انديشه و هنر). شعري منثور از اُدِن انگليسي و معاصر، به همراه ترجمه ي جالبي از پروين گرانسايه:



در گرمابه، در رهروي زيرزميني يا در نيمه ي شب، نيك مي دانيم كه شريرانيم نه شوربختان، كه روياي يك دولت كامل يا زندگي بي دولت، كه پرواز كنان بدان مي پناهيم، پاره يي از باد افره ماست. پس بياييد تا، لاد بر اين، تائب گرديم اما بي هيچ نگراني، از آن كه قدرتها و روزگاران، خدايان نيستند بل ارمغانهاي ميرنده ي خداوند؛ بياييد شكست هامان را خستو شويم، اما بي هيچ اندوهي، از آن كه جامعه ها و اعصار، همه خردگاني ناپايدارند، گذردهندگان فرصت جاوداني تا ملكوت آسمان ها فراز آيند، نه به روزگار كنوني و نه به روزگار آينده ي ما كه در انباشتگي زمان.


-

........................................................................................