Full OF Empty
Full OF Empty


14.3.02

امسال محرم و عيد يکی شده است و طبق برنامه ای که برای به لجن کشيدن همه چيز در دست اجراست، دستور رسيده که شادی نکنيد و عزاداری کنيد. اظهار وجود هم بد دردی شده است برای بعضی ها.در مورد كربلا مولانا (كه سني مذهب است) نظر جالبي دارد.او داستان شاعري غريب را بيان مي كند كه از شهر حلب می گذرد. می بيند که مردم همه در حال شيون و گريه و مصيبت هستند
بشمرند آن ظلم ها و امتهان/ كز يزيد و شمر ديد آن خاندان

می پرسد چه شده؟ براي كه عزا داريد؟ مي گويند:

آن يكي گفتش تو ديوانه اي / تو نه اي شيعه عدو خانه اي
روز عاشورا نمي داني كه هست؟ / ماتم جاني كه از قرني به است
پيش مؤمن كي بود اين قصه خوار/ قدر عشق عشق گوشوار

مولانا برداشت خود را از واقعه چنين عنوان مي كند:

گفت آري ليك كو دور يزيد
كس به دست غم چه دير اينجا رسيد
چشم كوران آن خسارتها بديد
گوش كران اين حكايت ها شنيد
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانيم و چه خاييم دست
چونکه ايشان خسرو دين بوده اند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادان دولت تاختند
کنده و زنجير را انداختند


كساني كه بر زخمهاي يزيديان بر پيكر حسين گريه مي كنند در واقع هيچ بويي از آن ماجرا نبرده اند. از ديد آنان ارزش حسين به زخمهايي است كه يزيد بر بدن او نشانده. او خود مردي ضعيف است كه به دنبال قدرت سفر نافزجامي داشته كه منجر به مرگ دردناك او شده است. حتي ملايك هم به ياري او مي روند ولي باز هم زور يزيد بيشتر است!

پس عزا بر خود کنيد ای خفتگان
زانکه بد مرگی است اين خواب گران




-

........................................................................................

Home