Full OF Empty
Full OF Empty


18.3.02



در فضاي وسيع باغ ممات مردي آواره از سراي حيات
گوش بگشود:
صورت دلكش دوست، مي رسيد از محيط نامحدود:
-- « كيستي؟»
- « رهروي ز پا مانده، بازجويان خانه ي مقصود »
-- «از كجا آيي؟»
- « از قلمرو عشق، بارها بسته از ديار حدود.»
-- « كس شناسي در اين ديار؟ »
سكوت
- « مي توان بازگشت؟ »
-- « همواره گر توان شكل ديگري پزرفت.
گر توان كودكي گرفت ز سر، چشم بسته به روشنائي روز:
يك به بك برگهاي هستي را، گذراند از دريچه هاي هنوز»
مرد وارسته پا نهاد به پيش، در شمار خرد هزاران بيش.
سرو ناپايدار فكرت او، مهبط پايدار سمع و شهود.

-

........................................................................................

Home