| Full OF Empty |
|
4.2.02
امروز تو ميدون رسالت يه بچه خيلي كوچيك كه هنوز راه رفتن بلد نبود وسط خيابان رو زمين دراز كشيده بود. براي دلخراشتر شدن صحنه يك لا پيرهن تنش كرده بودند. بچه دندانهاش به هم ميخورد و گريه ميكرد.ده بيست متر اون ورتر خواهر 4 و 5 ساله اش(آينده همان كودك كه گناهي جز فقير زاده شدن نداشت) يه لحضه چشماشو باز كرد و يه ذره از پولاي تو كاسه رو يواشكي تو جيبش گذاشت. همه هم مثل من از كنارشون گذشتن و لابد به خود گفتن ما كه كاري از دسنمون بر نمييا باعث شد كلي تو فكرم به هر چي سرمايه دار و ارث پدر و مالكيت خصوصي و خودم و .... بود بد و بيراه بگم و اين بار يك سوسياليست( خيلي ببخشيد من معناي اين كلمه و كلمات مشابه رو نمي دونم ولي يه جا شنيدم و فكر كروم شايد منظورم رو برسونه! اگه كسي معناي دقيقش رو مي دونه به ماهم بگه) دو آتشه بشوم. و حالا مي گم كي گفته كه من بايد به جاي گدايي بيام وبلاگ كاري؟ اصلا اين قانون ارث پدري رو كي وضع كرده. اين سرمايه دار بي همه چيز(با عرض معذرت) چرا بايد با دو تا امضا به اندازه تمام عمر اين بچه پول در بياره؟ اي خدا من خودم اگه كلي پول پيدا كنم همشو مي دم به همون بچه! □ نوشته شده در ساعت 21:54 توسط -
|