Full OF Empty |
16.9.04
عنوان گزارش رو مي ذاريم electeronics for DOGs يهو ديدي بازار كتابو تركوند. □ نوشته شده در ساعت 07:39 توسط - 14.9.04 مي بيني لعنتي! درست وقتي مي خواهي يك نظم و ترتيبيي به كارهايت بدهي، از راه مي رسد؛ سرماخوردگي، سردرد، گردن درد، پشت درد، گلو درد..... ياد حرف رامين افتادم: "رفيق خوب اونيه كه بتوني تا شب بي رودربايستي پيشش "فين فين" كني! به قول خودش "هاه"! □ نوشته شده در ساعت 23:46 توسط - 10.9.04 Although he writes her a great testimonial,I could not see him in her so called "best friend's picture"! تصحيح شد... □ نوشته شده در ساعت 23:32 توسط - 9.9.04 بهش مي گم تو كه اين همه واسه درست زحمت كشيدي، تو كه عكست تو روزنامه افتاده، چطوري به اين كار ساده ي روتين معمولي رضايت دادي؟ مي گه منم دو سال پيش همين قدر مثل تو ايده آل فكر مي كردم، مي گه پروژه قبلي رو تو 15 روز انجام دادن و 12 ميليون گرفتن. هر بار مي خواي با هومان حرف بزني، با دو تا جمله ساكتت مي كنه... □ نوشته شده در ساعت 10:10 توسط - 4.9.04
"گربه اي بر من حكومت مي كند!" يا "هجويه اي بر گزارش نويسي"
........................................................................................از نظر من بين اين دو فرقهايي هست... آنجا كه الگوريتم ژنتيكي بر پايه randomization هاي توليد مثلي و اصول تكامل و انتخاب طبيعي _ طبيعي سازي _ كار مي كنند و شبكه هاي عصبي از الگوهاي خودارتقايي و يادگيري _انساني سازي _ استفاده مي كنند. شبكه عصبي به صورت سخت افزاري بر اعصاب تاثير مي گذارد و الگوريتم ژنتيكي به نوعي فضاي جستجو را كوچك و كوچك تر ( يك دست تر!) مي كند... اما مثالي كه براي نشان دادن توانايي طبيعي "الگوريتم ژنتيك" مي آورند... دو گونه ي شير در جنگل كه به طور طبيعي بعد از چند سال، گونه ي قدرتمند تر جمعيت بيشتري خواهد يافت ( به دليل فرصت هاي بهتري كه براي تغذيه و جفت يابي به دست مي آورد!) را در نظر بگيريد... آمديم و آن گونه ي ضعيف تر گوسفند بود و آن يكي تنها به واسطه ي دندانهاي تيزترش امكان هاي بهتري را براي توليد مثل و تغذيه تصاحب كرده. آيا اين دليل مي شود كه حتما شير تيز دندان بهتر از آن شير گوسفند صفت بوده باشد؟ (اين كه ديگه واضحه! لازمه برتري هاي انساني و طبيعي گوسفند رو هم بگم ؟!!) آيا امكان ندارد كه روند تكاملي به بيراهه دچار شده باشد؟ آيا امكان نداشت كه آدميزاد (همين قراضه توي خيابان كه از 40 سالگي به بعد در لجنزار پوچي و فرسودگي فرو مي رود) دو تا بال داشت؟ يا اين كه مثل سگ دچار "حس ششم" مي بود؟!! ببينيد، منظور من دعواي اُپتيمُم گلوبال يا لوكال نيست؛منظورم اشتباهات بنيادي در سنجش برتري و اعطاي reward است! اپتيمم محلي از generalization ساده انگارانه ناشي مي شود حال آن كه در صورت اشتباه در انتخاب "معيار سنجش" حتي ممكن است به شيوه blind search هم به بيراه برويم! حالا اگر اين "معياز سنجش" به طور طبيعي در اختيار ما نبود چه؟!!(آيا هيچ وقت گوسفند خواهد توانست بر دندان شير غالب شود؟) نتيجه اش اين شده كه ما در بيراهه ايم ديگر! مثلا من قبول ندارم كه اين به اصطلاح "زنان خياباني" شايستگي حكومت بر ما را ندارند! ما فعلا به دلايلي حكومت مي كنيم، لباس شيك مي پوشيم، شايد كراوات هم بزنيم، تشكيل خانواده مي دهيم و اين شيوه زندگي را مقدسش مي پنداريم؛ دندان مان تيزتر است، الگوهاي اخلاقي را ما تعيين مي كنيم! همين است كه است! ""حالا فهميدي چرا مي گم تو اساسا در اين مورد اشتباه مي كني؟"" "" حالا فهميدي چرا مي گم آدم اگه آدمه، هر لحظه مي تونه راهشو عوض كنه؟"" "" حالا مي فهمي برتري «از آسمان نگاه كردن» ( شبكه عصبي آموزش يافته، انتخابگر) به «او عجب آدم موفق و فعالي است» (فضاي جستجوي محدود و پاستوريزه شده) چيه؟"" ""اصلا مي فهمي.... الاغ يعني چه؟....الاغ!"" □ نوشته شده در ساعت 20:44 توسط -
|